جنون انسان دشمنیء پس کسوتان شیطان
کــــامــــران کــــامــــران

پاسخی به یادداشت شگرد شگفت انگیزمبصر

ازقلم آقای نور احمد رجاء

آنگاه که از دریچه جهان نما ی دست ساخت عقل مخلوق خداوند هستی، با بال آرزومندی همیشگی (تبسم بر لبان کودکان ، نشان امید برجبین بزرگان، سرور در چشم مادران ، نشاط در خاطر پدران، شور وشوق در روان خواهران و برادران ) همراه با خیال نیک پنداران آن وادی پرورشیء داشته هایمان پر پرواز میکشم،و بسوی سرزمین مردم داغدیده ، بلا کشیده و مصیبت چشیدهء که هنوز کام ها ی شان از اعطای نامردمیِ سبز شعاران تلخ است سفر میکنم. میخواهم بدانم بر احوال تن رنجور آنجا که وطنم است وآنان که باهم فرزندان آن قلمرو بزرگِ فرهنگ مشترک استیم چه میگذرد.

در این سفر تنی از پس کسوتان شیطان لعین یعنی همان انسان دشمنان درنده خوی که با حرفهء تفنگ مشربی و سرشتِ شیطان باوری، هنوز پیش لشکر آتش افروزی شیطان اند، پر پروازم را به چنگال شیطانی اش کشید.

این هیولای شیطانی که درراه سفر آرزو های نیک، برای کشتن حقیقت کمین کرده ، نامی است همخوان با صفت فاعلیء که زبان نوشته اش از او تصویر «رجاء» یعنی طمع، میکشد، و او را به معرفی میگذارد. طمعی که رضایتش انسان دشمنی است. بیشهء کمین کرده آقای رجاء که روزگاری مسیر مکتب ومدرسه، بیمارستان و موسسات عام المنفعه بود اکنون در چهرهء دیگردر فضای انترنت کمین کرده است. این آدمک در این کمینگاه اکنون خامهء های انتحاری خلق میکند تا حقیقت را در فضا نابود سازد. آقای رجاء اخیرأ یادداشتی را زیر عنوان «شگرد شگفت انگیزمبصر» در سایت انترنتی خاوران به دست نشرسپرده و به بهانه گزارش خبری یک تن از خبر نگاران آزاد غربت سرای ما بنام ( امان معاشر) چنگ ودندان انسان دشمنی را به باور های جمعیء جمعیتی از مردم دوستان وطن تیز نموده و لجام گسیخته به آنان تاخته و چون باداران اش با روح شیطانی اش قبور رفته گان به دنیائی باقی را نیزبا بی حیائی گشت زده است.

بعد از آنکه روح ستیزه جوی آقای رجاء خواننده را به سراپای صفحه نوشتاری او ونظریات سایر باز دید کننده گان می کشاند. نظرات متفاوت را میتوان به خوانش گرفت، که بسیار جالب هم است واگر واقعأ آقای رجاء به «شرنگش» خوش نیست باید دیگر از براه انداختن چنین نوشته های مستهجن بپرهیزد. اگر خیرش نمیرسد شر نرساند. ودر عین حال امیدوارم که سخنان سایر ابراز نظر کننده گان در یادداشت من تکرار نشود.

به خورد نَــفس «رجاء» چه باید پیش کش کرد . طمع سیری ناپزیراو حتی کلمات را گاهی می بلعد و گاهی هم از حرص به آن می افزائید. گوئی کلمات هم متاع چورو چپاول اند. بر خلاف عادت میخواهم از صورت نگارش آقا ، آقا را به قضاوت خواننده بگذارم.درحقیقت نمیخواستم به بی ترکیبی واژه ها ولغات یادداشت های مستهجن «رجاء» با قبول اینکه کسی از سهوء واشتباه خالی نخواهد بود منجمله خود من نیز، به همین منوال انگشت بگذارم. اما از آنجاکه آقای رجاء در نقش صدر نشینان ادبیات نوشتاری ، شخص فاضل خود را جا زده باید از تبعات تحقیر به دیگران بهرهء خود را بگیرد. «شگرد شگفت انگیز مبصر» عنوان پر کششی است که خواننده را ذوق زده میکند تا در متن نوشتار ورود بی تاخیر نمائید. اما دریغا که به عاریت گیری کلمات آدم را زود افشا میسازد وعیب مرد سخن گفته بر ملا. همین است که میخواهم بنویسم اگر از حق نگذریم در این یادداشت آقای رجاء ده ها لغات با پسوند های غیر ترکیبی از مفاهیم تهی شده ، ده ها لغات درست بکار نرفته، ده ها لغات غلطی املائی و انشائی دارد که بطور نمونه « چند تا» از آنرا باز نویسی میکنم.اضافات غیر گرامری «تراوش - ات ، مصداق – یت ، گودال – ی ....» که در لغت نامه ها معنی ندارد لغاتی که با مورد بکار نرفته «جوهر قلم تراوش روی صفحه ، لمس کردن بوی عریانی، وابستگی به دلبستگی، مراکز عصبی، نگارنده سر آنرا ندارد، خون و عصب رگ وچشم جسم جان، با هوی و هوس وو..... که تقریبأ همه نوشتهء آقا » لغات بکار رفته با اغلاط املائی وانشائی «خرد یعنی خورد،«لغو بیهوده» را بکلی ندانستم که چیست؟ بکنه یعنی به کنه، بصوب یعنی به صوب، بوضوح یعنی به وضوح،ووو....» از علامه گذاری ها به نسبت عدم دسترسی به «آفیس» های مجهزتر که خودم نیز به آن مواجه استم میگذرم. هر چند که خواننده گان میدانند اشباهات علامه گذاری های آقای رجاء به اساس این مشکل نیست. مثلأ به عوض (، به تکرار ؛ گذاشتن اشتباه و مشکل (آفیس ) نیست.ولی توجه خواننده فاضل را به ترکیب کلمات وریخت جملات وتوجیهات در اولین ویا آغازین «پراگراف» های نوشته آقای رجاءجلب مینمایم باقی را خواهشمندم خواننده گان گرامی لطف نموده در اصل نوشتهء آقای رجاء مطالعه فرمایند.

ر «نمیخواهم حرارت سخنم مصروف ومشغول درخت بیدی گردد که تراوشات آن نه تنها ثمر دهنده وگرم کننده نیست که حتی دود غلیظش نفس گیر وکور کننده است

اربابان سخن از لابلای نگارشات بنده بوضوح در میابند

اندیشمندان متعهد ومتدین وحتی آنانیکه از نوک قلم شان جوهری به صفحه کاغذ تراوش دارد ولو اینکه اندیشه تعهد دینی نداشته باشند اما بیداری وجدان قضاوتخانه ی فکر وکمال شانرا احاطه نموده باشد فرق بین اوج گذاران به عزت انسانی از یکطرف وقلم بدستان ذلت کشی را که بین خوب وبد حق وباطل روشنائی وظلمت فرقی نمی نهند ودر بیراهه های فساد وتباهی قلمفرسائی میکنند تفکیک گذارند

تنها در این برزخ یک امر ویک فکر حکمیت معکوسی را میپیماید که نگارنده مستی باشد که از نوک قلم آن شراب بچکد واز اندیشه اش خمیازه های عربده کشی ومطالب لغو وبیهوده که بوی عریانی ازآن لمس گردد»

خواننده گرامی! این پراگراف های آغازین در نوشته «شگرد های شگفت انگیز» جناب رجاء است که واقعأ من مفاهیم آنرا درک کرده نتوانستم فکر میشود همانگونه که از خشت های اول عاقبت یک دیوار معلوم میشود. از این جهت برای خود ضیاع وقت میدانم تا تمام واقعأ سیاه مشق های رجاء را باز نویسی نمایم. اما بطور oلاصه چند نکته در مورد همین اولین خطوط نوشتهء جناب رجاء

حرارت سخن مصروف مشغول درخت بید شدن دود غلیظ نفس گیر آن چه نوع توجیه ادبی است؟ که جناب نمایندهء سیاسی دولت افغانستان در یک کشور خارجی به خورد خواننده میدهد.

ویا «اربابان سخن از لابلای نگارشات» نمیدانم کدام ترکیب وقاعده نوشتاری است؟

ویا پراگراف بعدی با این کاربرد های جدید « اوج گذاران به عزت انسانی قلم بدستان ذلت کشی» نمیدانم بلاخره همین پراگراف چه مفهومی را ارایه میکند؟

ویا در پراگراف بعدی « تنها در این برزخ یک امر ویک فکر حکمیت معکوسی را میپیماید» بلاخره این باد دل خالی کردن چه رسوائی ادبیات نوشتاری است که جناب رجاء خواسته است تا با این بی ادبی به دیگران ادب بدهد؟ هر چند بقول لقمان حکیم جور میائید که ادب را از بی ادبان باید آموخت.

از استفاده نا موجه اشعارومساله درست نویسی آن میگذرم. کاش روح شیطانی آقای رجا که او را دنبال کشف آی - پی کمپیوتر ها برده به این مساله معطوف میشد که اقلأ اشعار را درست کاپی میکرد. خواننده نکته دان خود میداند. حالا میائیم بالای این مساله که آقای رجاء در حقیقت چه میخواسته بگوید؟ چرا باری خواسته بود در برابر یک حقیقت مسلم از پناه دین شمشیر بزند. چرا خواسته نتیجه اعمال اسلامیست ها بی باور به دین را با ظاهر فریبی های دیگر باره دینی پوشش بدهد وپنهان بکند؟ به دلیل اینکه خود تنی از آن افرادی است که برای قتل ملیو نها هموطن راکت پرانده، فیر نموده توطئه ساخته ، دسیسه بنیان کرده وصد ها عمل شنیع وغیر انسانی را تا رقص مرده ها ، میخ زدنها وسر بریدنها ، سینه قطع کردنها، لواط کردنها، به اطفال وکودکان تجاوز کردنها، عمل کرده ، یاری رسانیده، زمینه ساخته وسهم برده است. لذا وقتی حقیقت اعمال این افراد در برابر شان ظاهر میشود انسان دشمنی شان عصیان میکند.

زاهـــــــد مدام لاف تـقــدس همــی زند

چون او مقدس است بگوئید پلید کیست اسماعیل سیاه

حالا وقتی آقای رجاء بر یک گزارش خبری غیرت اش طغیان میکند باید یک نظر به احوال گذشته مردم ویک نظر به اوضاع حال مردم باندازد، بحث ارتکاب جنایات و خیانت ها یک طرف ، واقعأ در حضور وجدان قضاوت نماید که چه اعمال ننگین وشرمگین را او و هم باورانش در کشورانجام نداده اند و همین حالا نمیدهند. مگر حتی بر اطفال وپیر مردان از جانب عمال شما تجاوز صورت نگرفت؟ آیا سندی در دست دارید که در حاکمیت به گفتهء شما پرچمی ها چنین واقع شده باشد ؟ مگر از صداقت ، پاک نفسی بری بودن از غرایز پرچمی ها( اعضای ح د خ ا ) را حتی رهبران شما برای اینکه خود را گویا برائت بدهند بار ها برای شما جنایت کاران مثال نزده اند؟

عیب تست ار چشم گوهر بین نداری ورنه ما

هر یک اندر بهر معنی گوهر یکدانه ایــــم سعدی

آنچه را که رجاء نمیداند اساسات و بنیاد اخلاق است . اساسات اخلاق واقعأ پندار نیک، گفتار نیک وکردار نیک است. به آنچه که دین اسلام وپیغمبر اسلام حضرت محمد (ص ) نیز تاکید داشته است مگر اینکه آقای رجاء خواسته به آن تمسخر بکند مربوط میشود به ظاهر سازی دین باوری آقای رجاء که او به خود حق میدهد همین اشرف مخلوقات را همین خلیفه خدا(ج) در روی زمین را هم در آخور حیوانات ببندد

اما از نظر حقوقی ما به حیث انسان ها دارائی حقوق انسانی هستیم. انسان آزاد خلق شده ایم. نه برای قبولاندن باور های خود به کسی تحکم میکنیم ونه باور کسی را جز از راه عقل با تحکم می پذیریم . برای هر انسان در هر گوشهء دنیا با هر دین وآئین که باشد در همه جا حق زندگی را قایل استیم. اقامت ما وملیونها هموطن ما در جوامع غرب در حالیکه در همینجا هم کار میکنیم وزحمت میکشیم وروزی حلال بدست میاوریم ، باز هم همین اقامت ناشی از اعمال جنایت کارانه شما عاملان وحشت ، دهشت وتروریزم که امروز تمام انسانها را در جهان هم تهدید میکند صورت گرفته است. این شما استید که در لست های سیاه به عنوان جنایت کاران سیاه بر علیه بشریت نام ها ی تان درج است. متاسفانه که در همین حالت هم توطئه ودسیسه میکنید تا مردم دوستان ووطنخواهان را شکار پلانهای شیطانی تان نمائید با دریغ که هنوز هم استند ستمگرانی که از شیطنت شما به نفع سود خواهی های خودشان بهره میگیرند.

میخواهم به آقای رجاء بفهمانم که روحیه تروریستی شما در حقیقت بر علیه مفاد موادات اعلامیه جهانی حقوق بشر سازمان ملل متحد قرار دارد که در آن میخوانیم:

ماده 1- تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند واز لحاظ حیثیت وحقوق باهم برابرند. همه دارای عقل ووجدان میباشند وباید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند.

ماده 2- الف /هر کس میتواند بدون هیچگونه تمایز مخصوصأ از حیث نژاد، رنگ،جنس،زبان،مذهب، عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگر وهمچنین ملیت وضع اجتماعی ،ثروت نسب ویا هر موقعیت دیگر از تمام حقوق وکلیه آزادیهائی که در اعلامیه حاضر ذکر شده است بهره مند گردد. ب / به علاوه هیچ تبعیضی به عمل نخواهد آمد که مبتنی بر وضع سیاسی،اداری وقضائی یا بین الملی کشور وسر زمینی باشد که شخص به آن تعلق دارد . خواه این کشور مستقل تحت قیمومیت یا غیر خود مختار بوده یا حاکمیت آن به شکلی محدود شده باشد.

ماده 12 احدی در زندگی خصوصی، امور خانوادگی، اقامتگاه یا مکاتبات خود نباید مورد مداخله خودسرانه واقع شود وشرافت واسم رسمش نباید مورد حمله قرار بگیرد هر کس حق دارد که در مورد اینگونه مداخلات وحملات مورد حمایت قانون قرا بگیرد.

به خاطری که آقای رجاء به عنوان نماینده سیاسی یک کشور از قوانین موسسه ملل آگاه باشد او را به خوانش مکمل این اعلامیه فرا میخوانم:

اکنون مشخص تر به آقای رجاء فهما میسازم که باید بداند. پرچمی بودن افتخار زندگی سیاسی ماست . این افتخارمولود صداقت، پاک نفسی، مردم دوستی، وطنخواهی، وفاداری به زن وفرزند مان، اخلاق خصایل اجتماعی ما، کار وزحمات واقعأ فداکارانه ، وایثار گرانهء ما ست. وقتی شما به بربادی وویرانی افتخار دارید ما به سازنده گی وعمران افتخار داریم. بگذار این ادعای ما را مردم حق بین به داوری بینشنند ما به رای مردم حق بین سر تعظیم فرود میاوریم............ پایان اگر درخانه کس است یک حرف بس است.

 


May 30th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات